رُباب
رباب (Rabab) نام نو معرب یک ساز قدیمی و باستانى است که خاستگاه از آریانای کهن، خراسان دوره اسلامی و افغانستان امروز که هماکنون در قسمتهای سیستان و بلوچستان و افغانستان کنونی میباشد. به روایت تاریخ: این سازواره باهمین نام رباب بیش از یک هزار سال قدمت داشته است. نام پارسى اش رواده مى باشد. در متون باستانى و یونانى این سازواره در دوران هخامنیشیان به یونانى و بویژه در لاتینى "پندورا پرزاروم" ( Pandura Persarumو یا Pandora Persarum) نگاریده شده است. نامهاى دیگربه زبان فارسى هم دارد. گفته مى شود که شخصی بنام «نتن خان» در عصر اکبر شاه، سازواره با پیشینه هزارها ساله را به گونه زمان سومین پادشاه از سلسله گورکانیان یا امپراتوری مغولی هند در قرن ١٦ میلادى در دامنههای پامیر بدخشان شکل نو داده بوده باشد.این ساز آرشه اى همین امروز در پامیر به زبان پارسى رواوه نامیده مى شود و بدن اش مانند رباب کوچک دو کاسه اى است که نخست به شکل ساز آرشه یی بوده و با آرشه یا کمان نواخته میشده اما به مرور زمان تکامل یافته و در نهایت، امروز با ناخنک یا شهباز نواخته میشود. ساز اخیر قبلاً دو سیم داشته که بعدها یک سیم دیگر به آن اضافه شدهاست. این ساز با کمانه به صدا درآمده و همان است که ما امروز آن را کمانچه مینامیم. از نوازندگان این ساز در افغانستان میتوان به استاد رحیم خوشنواز و در ایران میتوان به استاد بیژن کامکار و استاد حسین علیزاده اشاره کرد. برای خواندن ادامه این مطلب بر روی فلش قرمز در بالای مطلب کلیک کنید.
اجزاء تشکیل دهنده
تنه آن از چوب توت بی دانه ساخته میشود که داخل آن تهی بوده و پوست روی رباب از پوست بزغاله ساخته میشود، تارهایش در قدیم «زه» یا روده بوده که استاد محمد عمر آن را بدل کرده و هم اکنون از تارهای مخصوص پلاستیکی (ماهی گیری) است. رباب مجموعاً از چهار قسمت شکم، سینه، دسته و سر تشکیل شدهاست، شکم در واقع جعبهای به شکل خربزهاست که بر سطح جلویی آن، پوست کشیده شده و خرکی کوتاه روی پوست قرار گرفتهاست. سینه نیز جعبهای مثلث شکل است که سطح جلویی آن، تا اندازهای گرده ماهی و از جنس چوب است. در سطح جانبی سینه (سطحی که هنگام نواختن در بالا قرار میگیرد)، هفت گوشی تبعیه شده که سیمهای تقویت کننده صدای ساز به دور آنها پیچیده میشوند. بر سطح جانبی دیگر (سطح پائینی)، پنجرهای دایرهای شکل ساخته شدهاست. دسته ساز نسبتاً کوتاه است و بر روی آن، حدود ده «دستان» بسته میشود و بالاخره در سر ساز، مانند، تار جعبه گوشیها قرار گرفته و در سطوح بالائی و پائینی این جعبه هر یک سه گوشی تعبیه شدهاست، سطح جانبی جعبه گوشیها کمی به طرف عقب ادامه یافتهاست.
تعداد سیمهای رباب شش یا سه سیم جفتی است که سیمهای جفت با یکدیگر همصوت کوک میشوند، سیمهای رباب در قدیم از روده ساخته میشده در حالیکه امروز آنها را از نخ نایلون میسازند و سیم بم روی نایلون روکشی فلزی دارد. رباب اساساً سازی محلی است و در نواحی خراسان و افغانستان معمول است.
ریشهشناسی واژه رباب
واژه رباب: این لغت عربى است و معاهده، ابره سفید برفی و "آهینه" و نام خانم قشنگ و زیبا معنى مى دهد. "رباب" دختر امرؤ القیس , همسر امام حسین , مادر علی "اصغر" (عبدالله) و سکینه بود. زبان شناسان و فرهنگ نویسان زبان انگل زاکسى به فارسى - قرن ١٨ میلادى مانند جان ریچاردزون واژه رباب را با حرکتهاى هاى گوناگون رُباب (Rubab ) و ِرباب (Rebab) و رَباب(Rabab) به زبان انگلیسى برگردان کرد.فرهنگ نویسان فارسى به زبانهاى رومانی ( لاتین, فرانسوى و اتالیایى) قرن ١٧ واژه رباب را رواوه (Ruwawah), باربط سنگین (Barbitos gravis ) , شاشنگ (Shashnag) و پندوراى پارسى (Persico Pandura) سیتارا (Cithara)برگردن نموده بودند. زبان شناش و فرهنگ نویس آلمانى زاده شهر بن آلمان یوهان اگست فوللرس (Johann August Vullers) در فرهنگ فارسى به لاتین رباب را معرب واژه پارسى رواوه (رواده فرهنگهاى پارسى مانند دهخدا ! ) دانسته که در آن آوه و یا آواز حزین نهفته است. یوهان اگست فوللرس در فرهنگ دربالا یاد شده در برگ ٥٠٠ خود نام قدیمى رباب چار تاره رااین گونه شیشکو به کردى کرمانسى شیشاآنگ نگارش نموده است. واما در متون گذشته و فرهنگ هاى پارسى اسدى توسى تابه برهان به رباب Cithar, Setar, و به رباب چار تار شاشک, شارشک, شوشک وبلاخره شاشنگ نامیده شده است. البته که ایران زمین زبانهاى گوناگون دارد و واژه هاى ناب پارسى در زبان هاى نو ایرانى مانند کردى و بلوچى وپشتو هنوز در ورد زبانها مى باشند. در زبان فارسی سازواره ضربتی زهی و زخمهای رُباب (Robab, Rubab) و سازواره آرشه یی یا کمانی رِباب (Rebec, Rebab)از نگاه مرفولوژی زبانی واژههای هم نویس (Homograph) اند که رونویس یکسان ولی از دیدگاه آواشناسی هم آواز نیستند. هر دو واژهها با احتمال قوی پارسی نیستند و امکان دارد معرب باشند؛ و این هر دو واژه در زبان فارسی از زبان عربی به وام گرفته شده باشد. هردو سازوارههای موسیقی باهم شباهت نزدیک دارند که رباب سازه ایست که با انگشت و مضراب "زده" و یا نواخته میشود؛ و رباب که به آن مردمان با زبانهای غیرعربی یعنی هندو ایرانی غیچک (Ghichak) و در زبان هندو جرمنی آلمانی "گیگی" (Geige) که با کمان "سایده", "شقیده" یا نواخته میشود. به زبانهای هندو اروپایی به رباب عربی Rebec گفته میشود.
در حالی که رِباب Robab دو پیکری، دوکاسهای و دو بدنی (Corpus) و مانند سیتار دارای ۱۸ تا ۲۱ تار دارد که سه تا چار تار برای ملودی (تارهای اصلی) و ۱۷ و ۱۸ تار برای تشدید ارتعاش (Resonance), ضربات منظم و موزون همین تارهای مهتر باریک اند. کاسههای رباب باهم هنوز نزدیک اند؛ ولی کاسههای سیتار و یا سوبهار در یگان انواع از هم آهسته جدا شده و فاصله گرفتهاند و یا بزرگی کاسه دومی کوچک شده و حتی از بین رفته و حتی تغیر جایگاه و سمت کردهاند. در یگان سی تارها کاسه گک دومی که در بخش پایانی سر و دسته پنجه قرار داشت حذف شده است. در سازواره سوبهار کاسه گک درعقب سر سازه قرار دارد. غیچک به عنوان «ربیک» یک کاسهای است و تارهای باریک ضربتی تشدید ارتعاشی ندارد. بربط، عود سرود و رباب کوچک، تمام سازوارههای با پسوند تار در جمله سازهای زهی زخمهای میباشند.
در گذشته پیشینه نگاری رباب تشدیدی و هم غیچک کمانی تغییرشکل دادند. همانگونه که سازوارههای اروپایی مربوط و منوط یک کشور نیست و به همه کشورهای اروپا تعلق و بالاخره به همه جهان مربوط میشود. سازوارههای تورانی و هندی وایرانی (حلقههای فرهنگی) مربوط یک کشور و یا ملیت مشخص نیست.
رباب ساخت افغانستان مربوط به قرن 19
به کار برد کمرنگ واژه رباب از سوى برگردان کنندگان به زبانهاى اروپایى بویژه آلمانى
در ترجمه آثار بزرگان ادبیات وشکامه هاى فارسى نو (از رودکى تا جامى) اسم خاص "رباب" برگردان شده است در حالیکه اسم خاص قابل ترجمه نیست. فردریش رویکرد ( Friedrich Rückert) برگردان کننده شاهنامه فردوسى رباب را بکار نبرد است, بلکه از "آهنگ تار" ( Saitenklang ) و فون پورگشتال برگران کننده حافظ بجاى رباب Laute و هم آهنگ تار آورده است.
پیشینه گذشته رباب
سازوارههای موسیقی هندو ایرانی و تورانی (خراسان قلب اش) همگی با هم از نظر فرهنگی هم خانوادهاند؛ و این سه حلقه فرهنگی از اسطوره و دانش با جدا ناپذیر اند. واژه رباب در شاهنامه فردوسی بار بار بکار برده شده است یعنی که قدامت یکهزار و یکصد ساله اش بدون شک ثابت است. همچنین اسدی توسی، انوری، ناصرخسرو، سنایی امیرخسرو دهلوی، بیدل عطار، حافظ، سعدی، مولوی سلطان ولد و بسیاری دیگر میدانستند و در آثار شان بار بار بکار رفته است. کلمه رباب چند بار در ارتباط با سایر آلات موسیقی گوناگون مانند رود، شاهرود (فارابی)، "بانگ"، چنگ، نای و نی شاه نایی، تار، دوتار، سه تار، سنتور، تنبور، (گیتار) (در زبان غیر استاندارد بعوض [الف] از [و] استفاده میشود: نون بجای نان، جون بجای جان و تور برای تار) و شاه رباب از نویسندگان ادبیات فارسی از آخر هزاره اول میلادی دراشعار فردوسی جامی و پروین اعتصامی مورد استفاده قرار گرفته است. فردوسی در توس خراسان در شاهکار خود شاهنامه از رباب یاد کرده و این شاهکار فرهنگی ایران زمین را به شاه شاهان، محمود غزنوی در غزنه (غزنی امروز) بخشید. پسر بزرگ مولاناروم و بلخ، سلطان ولد، یک کتاب تحت نام رباب نامه ("Rubabnameh") نوشت؛ که در جایگاه مرکزی بین ابتدانامه و انتهانامه قرار گرفت.
فرهنگ استاندارد دهخدا زبان فارسی به واژههای گوناگون از زبان فارسی پیرامون رباب ضربتی اشاره داد. توماس هاید ۱۷۰۰ میلادی از ۵۰ فرهنگ (Pharhang) زبان فارسی که در هندوایران به دست چاپ رسیده نام برده و فهرست سه برگی تهیه دیده بود. رباب معرب سازواره رواده (Rovadeh) است که پیش از فردوسی به رباب گفته میشد. این واژه به فارابی نسبت داده شده است. در کاشغر به رباب راوپا (Rawpa) گفته میشود. "رُواده" (Ruvadeh) "Ruwde" به معنای "رشته" , "دل" "روده" و یا تار از روده معنی شده است.
رباب انواع و اقسام گوناگون رباب
این سازه به هفت شهر عشق تعلق دارد. نزدیک به هفت نوع مختلف رباب وجود دارد. در هر حال از نگاه بزرگی سه گونه رباب وجود دارد: ۱: رباب بزرگ یا شاه رباب Shahrubab ۲: رباب میانه یا رباب ۳- رباب کوچک یا زیلچه Zeleche
رباب و ساز و تار ... از بخشهای گوناگون که از مواد چوبی، صدفی و شاخ حیوانی و عاج فیلی ساخته شده است.
کاسه
بدنه
صفحه
دسته
گوشیها
شیطانک
سیم گیر
سر پنجه (تاج) یکپارچه از چوب توت ساخته شدهاند.
پوست: روی قسمت پایینی کاسه کشیده میشود و از پوست آهو و اکنون از پوست بز است است.
خرک: از شاخ آهو و گاهی از چوب توت ساخته میشود.
دستانها: اغلب از زه است گاهی هم از نخ نایلونی و نخهای نسوز استفاده میشود.
مضراب: از جنس شاخ آهو یا پلاستیک است.
تارهای اصلی ۱ و۲ و ۳ رودهای نازک، ۴ رودهای ضخیم
و تارهای فولادی (فولاد)
شکلهای رباب
رباب با کاسه مربعی شکل
رباب با کاسه استوانهای
رباب با کاسه کشتی یا کشکول
رباب با کاسه گلابی شکل
رباب با کاسه کروی شبیه به کمانچه
رباب با کاسهای شبیه سه تار یا تنبور کنونی
رباب با کاسهای بیضی شکل)
گفته میشود که رباب یک آلت موسیقی اصیل پشتونهاست. واما شاعران پشتو که پیش از دوره بابرشاهان گرگانی باشد از رباب نام نگرفتهاند. رباب در مناطق شمالی و غربی فلات ایران زمین بیشتر فنیتر و عرفهای ساخته شدند. با هنر میناتوری ظریف شد. در کشور ایران به آن «ساز» و یا «ساز تار» و یا تار وهم چنان رباب گفته میشود. حاکمان پشتون و یا افغان ادعا میکنند که رباب افغانی در قرن نوزده اختراع شد و در قرن بیست به ایران رفت.
در دودمان تیموریان و با هنر نقاشی میناتوری کمالالدین بهزاد هروی این هنر زیادتر در زمان صفویان و مغلهای کبیرهند و قاجاریان رونق پیدا کرد. سازواره دو بدنی و دوکاسهای «رباب» که بنام ساز تار در میناتوری این دورانها دیده میشود. تنها فرقی که که میان تار و رباب است: رباب اغلب تارهای روزنانس دارد؛ و از آن به ندرت استفاده میشود و در ایران (کشور) همین اهتزازهای ارتعاشی با انگشتنگاری و کورد حل میشود. یعنی در تار هارمونی مدنظر گرفته شده است. کلیه سازوارههای دوپیکری چسبیده دوقلوی و ازهم دورشده لذت بخش و دلپذیر اند.
این سازواره با فناوری نوین آنزمان ظریف و ظریف ترشد. بزرگان شعر و نظم با آهنگ شعری و موسیقی شعر خود شان مانند جامی دانش موسیقی میدانستند. کمالالدین بهزاد هروی از هرات به غرب ایران زمین هنرستانهای میناتوری بهزادی پایهگذاری کرد و در تبریز آرامگاه برایش ساخته شد؛ ولی آرامگاهش هرات است.
سازندگان رباب
سالهای قبل بهترین ربابها در کابل ساخته میشده که رباب سازان مشهوری مانند: واصل، سید قریب، قادر و جمعه خان در کابل رباب میساختند. حالا نیز عیسی، عظیم و یوسف نواسههای جمعه خان در کابل رباب میسازند.
از دیگر سازندگان به نام این ساز میتوان به استاد حسین قلمی اشاره کرد.
منبع:fa.wikipedia.org